کد مطلب:28876 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

آخرین خطبه امام












2877. نهج البلاغة: از نوف بكالی روایت است كه این خطبه را امیر مؤمنان علی علیه السلام در كوفه ایراد كرد، در حالی كه بر روی سنگی ایستاده بود كه جعدة بن هبیره مخزومی برای او نهاد، بر تن او جُبّه ای پشمین بود و بند شمشیرش از پوست درخت خرما بود، در پاهایش نیز كفشی از لیف خرما بود و پیشانی اش نیز [ از سجده بسیار] همچون پینه زانوی شتر. فرمود:

«ستایشْ خدایی را كه سرانجام مردم و فرجام كارها به سوی اوست. او را بر نیكیِ بزرگش، بر دلیلِ آشكارش، بر بخشش و منّتش می ستاییم؛ ستایشی كه ادای حقّ او و شكر او باشد و به پاداشش نزدیك سازد و افزایش نعمتش را موجب شود. از او مدد می جوییم، مدد خواستن كسی كه به عطای او امیدوار و به سودِ او آرزومند و به دفعِ او مطمئن و به بزرگواری اش معترف و با رفتار و گفتار، فرمانبردار اوست.

و به او ایمان داریم، ایمان كسی كه از روی یقین به او امید بسته و از روی ایمان، به او بازگشته و از روی پذیرش، در پیشگاه او خاضع است و موحّدانه، كار را برای او خالص می سازد و سپاسمندانه بزرگش می دارد و با رغبت و تلاش، به او پناه می برد.

خدای سبحان نه زاده شده، تا در عزّت شریكی داشته باشد و نه زاده است، تا خود از بین رود و از او ارث برند، و نه وقت و زمان بر او پیشی جسته، و نه افزایش و كاستی بر او راه یافته است؛ بلكه با نشانه های تدبیر استوار و تقدیر حتمی كه نشانمان داده، بر خِردها آشكار شده است.

از نشانه های خلقت او، آفرینش آسمان هاست، كه بی ستون، استوار و برقرار است و بی تكیه گاه، پا برجاست. آنها را فرا خوانْد، فرمانبردار و پذیرا پاسخ دادند، بی توقّف و درنگ! اگر نبود كه به پروردگاریِ او اقرار داشتند و به اطاعتش تسلیم، آسمان ها را جایگاه عرش خود و قرارگاه فرشتگانش و فرازگاه سخن پاك و كار شایسته آفریده هایش قرار نمی داد.

ستارگان آسمان را نشانه هایی قرار داد، تا سرگشته راه ها و درّه های گوناگون، با آنها راه را بیابد. تاریكی پرده های شب تار، از نورافشانی آنها نمی تواند جلوگیری كند و پوشش های ظلمتِ شب دیجور، مانع درخشش فروغ ماه در آسمان ها نیست.

منزّه است خدایی كه بر او پوشیده نیست سیاهی شب تار و شبِ آرام گرفته در عمق دره های زمین و بلندی های كوه های تیره رنگِ به هم پیوسته و پیچیدن صدای غرّش رعد در افق آسمان و آذرخشی كه از ابرها برمی جهد و برگی كه با وزش بادها و بارش باران از آسمان از درخت فرو می افتد. می داند كه هر قطره كجا فرو چكید و قرار گرفت و ذرّه كجا كشیده شد و قُوت و خوراكی كه پشه را كفایت می كند و آنچه در شكم مادّه است، چیست.

ستایشْ خدایی را كه پیش از آن كه كرسی و عرش و آسمان و زمین و جن و انس باشند، بوده است. نه با خیال، درك می شود، نه با فهم، به اندازه می آید، نه خواهنده ای مشغولش می كند و نه بخششی از او می كاهد، نه با چشم می نگرد و نه با "كجا" محدود می شود، نه با همسان و جفت، توصیف می شود و نه با ابزار آفریده می شود و نه با حواسْ درك می شود و نه با مردمْ قیاس می شود؛ همو كه با موسی علیه السلام سخن گفت و از نشانه های بزرگ خویش به او نشان داد، بی آن كه از اندام و ابزار و نطق و زبانك بهره گیرد.

ای آن كه در وصف خدا، خود را به رنج می افكنی! اگر راست می گویی به توصیف جبرئیل و میكائیل بپرداز، و به وصف فرشتگان مقرّب كه در سراپرده های قدس ساكن اند و از توصیف خدا كه برترین آفریدگار است، سرگشته و حیران اند؛ چرا كه چیزهایی را می توان وصف كرد كه دارای شكل ها و ابزارها باشند و چون سرآمدشان سرآید، نابود شوند. پس معبودی جز او نیست، با فروغش هر تاریكی را روشن ساخته و با ظلمت آفرینی اش هر نور را تاریك ساخته است.

ای بندگان خدا! شما را به پروای از خدا سفارش می كنم؛ همو كه بر شما جامه پوشاند و وسایل زندگی تان را فراهم ساخت. اگر كسی وسیله ای برای همیشه ماندن، یا راهی برای دور ساختن مرگ داشت، همانا سلیمان بن داوود بود كه خداوند، همراه پیامبری و جایگاهی عظیم، بر جن و انسْ او را حكومت داده بود. چون روزیِ مقدّرش را بر گرفت و مدّتش سرآمد، كمانِ نیستی با تیرهای مرگ، او را هدف قرار داد و زمین از او تهی شد، خانه ها خالی و رها ماند و به ارث به گروهی دیگر رسید.

همانا برای شما در روزگاران گذشته عبرت است. عَمالقه و فرزندانشان كجایند؟[1] فرعون ها و فرعون زادگان كجایند؟ ساكنان شهرهای رَس كجایند؛ همانان كه پیامبران را كشتند و سنّت های انبیا را خاموش ساختند و شیوه گردنكشان را زنده كردند؟ كجایند آنان كه با لشكریان به هر سو می رفتند و هزاران را هزیمت می دادند؛ آنان كه سپاه ها به راه انداختند و شهرها ساختند؟».

و در بخشی از این خطبه فرمود:

«سپر حكمت را پوشیده و همه آداب آن [ همچون روی آوردن به آن و شناختِ آن و خود را برای آن فارغ ساختن] را برگرفته است. پس حكمتْ نزد او گمشده اوست كه می جویدش و نیاز اوست كه می خواهدش. آن گاه كه اسلام غریب است و از ناتوانی [ همچون شتری آزرده] دُم خود را می جنباند و جلوی گردنش را بر زمین می چسباند، او گوشه نشین و پنهان است. بازمانده ای از بقایای حجّت خداست و جانشینی از جانشینان پیامبران الهی».

سپس فرمود:

«ای مردم! من پندهایی را كه پیامبران به امّت های خویش می دادند، برایتان گستردم و آنچه را جانشینان انبیا به انسان های پس از خود می رساندند، به شما رساندم. با تازیانه تأدیبم شما را ادب كردم، امّا استوار نشدید و با بیم دادن ها شما را به راه حق كشاندم، امّا همراه نشدید. خدا خیرتان دهد! آیا پیشوایی جز من می خواهید كه شما را به راه آورد و راهنمایی تان كند؟ آگاه باشید كه آنچه از دنیا روی آورده بود، روی گردانده است و آنچه رویگردان بود، روی آورده است. بندگان خوب خدا، آهنگ كوچ كردند و دنیای ناپایدار اندك را به آخرتِ پاینده و فراوان فروختند.

مگر برادرانی كه در صِفّینْ خون هایشان ریخت و امروز زنده نیستند زیان كردند تا غصه ها بخورند و تیره ها بنوشند؟ به خدا سوگند، خدا را دیدار كردند. پروردگار هم پاداش كاملشان را داد و پس از بیمشان، در سرای ایمنی جایشان داد.

كجایند برادرانم، آنان كه به راه افتادند و راه حق پیمودند؟! عمّار كجاست؟ ابن تَیَّهان كجاست؟ ذوالشهادتین كجاست؟[2] كجایند همانندهای آنان، برادرانی كه پیمان مرگ بستند و سرهای مطهّرشان نزد فاجران برده شد؟».

نوف گوید: امام علیه السلام پس از این سخنْ دست خود را بر محاسن خویش زد و بسیار گریست و سپس فرمود:

«دریغا بر آن برادرانی كه قرآن را تلاوت و آن را استوار كردند، در واجب های قرآن اندیشه كردند و آنها را برپا داشتند، سنّت را زنده كردند و بدعت را میراندند، به جهاد فراخوانده شدند و پاسخ دادند و به رهبر اعتماد كردند و از وی پیروی نمودند».

سپس با صدای بلند ندا داد: «بندگان خدا، نبرد! نبرد! آگاه باشید، من همین امروز لشكر می آرایم. هر كه می خواهد به سوی خدا بكوچد، پس برون آید!».

نوف گوید: برای حسین علیه السلام پرچمی برای فرماندهی ده هزار نفر بست، قیس بن سعد را هم با ده هزار نفر تجهیز كرد، ابو ایّوب انصاری را هم سركرده ده هزار نفر ساخت و برای دیگران هم تعدادی دیگر فراهم آورد، در حالی كه می خواست به صفّین برگردد. هنوز جمعه نشده بود كه ابن ملجم ملعون بر وی ضربت زد، لشكرها برگشتند و ما همچون گوسفندانی شدیم كه چوپانشان را گم كرده باشند و گرگ ها از هر سو آنها را برُبایند![3].









  1. عمالقه گروهی از فرزندان عملیق از نسل حضرت نوح بودند كه در ناحیه یمن و حجاز حكومت داشتند. (م)
  2. برای اطلاع از شرح احوال یاران امام علیه السلام، ر. ك: ج 12، ص 11 (یاران و كارگزاران امام علی).
  3. نهج البلاغة: خطبه 182، بحار الأنوار: 40/313/4.